
افسر کرمانی
شمارهٔ ۱۲
۱
ای مایه خرّمی جهان را
و ای راحت جان جهانیان را
۲
از حسرت نوش لعلکانت
خون در جگر است لعل و کان را
۳
گل بیند اگر خویت به عارض
بر فرق زند گلابدان را
۴
پا بر سر انجم و قمر نه
منّت بگذار آسمان را
۵
چشمند و بهمزن زمانه
زلفند و سیه کن جهان را
۶
روزی به خیال آنکه گوئی
بندند به قتل من میان را
۷
من خود بهزار شادمانی
بازم به ره تو نقد جان را
نظرات