افسر کرمانی

افسر کرمانی

شمارهٔ ۱۲۵

۱

آن که در دیده بینای من آمد جایش

هیچ از ریختن خون نبود پروایش

۲

کرده منقار به خون جگر خویش خضاب

طوطی از حسرت لعل لب شکرخایش

۳

زنده چون خضر از آن نیست سکندر که نداشت

ذوق بوسیدن لعل لب روح افزایش

۴

گفته بودند به آواز دف و نغمه چنگ،

دیده بودند به زیبایی اگر همتایش

۵

ناز بر مشتری و فخر به ناهید کنم

بر سرم باشد اگر سایه گردون سایش

۶

آن که فرسود مرا در غم تنهایی و رفت،

باد یارب همه‌جا شادی غم‌فرسایش

تصاویر و صوت

دیوان افسر کرمانی به کوشش عبدالرضا افسری کرمانی - عبدالرضا افسری کرمانی - تصویر ۵۸

نظرات