افسر کرمانی

افسر کرمانی

شمارهٔ ۱۳۱

۱

بر دوش فکند زلف را دوش

خورشید ز شام شد زره پوش

۲

زلفش چو شبان تار عشاق

در ماتم بخت ما سیه پوش

۳

هنگامه صبح رستخیز است

آن شام، که گیرمش در آغوش

۴

ما یاد تو می کنیم دایم،

ما را تو چرا کنی فراموش؟

۵

از بهر خدا چگونه باشد،

با ناله ما، لب تو خاموش؟

۶

از لعل لبان شکر فروشی

از ابروی خویش سرکه مفروش

تصاویر و صوت

نظرات