افسر کرمانی

افسر کرمانی

شمارهٔ ۱۳۵

۱

ای ماه پریچهر مطبوع خصایل

ای سرو صنوبر قد خورشید شمایل

۲

آن زلف چو شام تو که پرورده صبح است

بر تیرگی بخت دل ماست دلایل

۳

پیداست که بر فرق کند خاک تحسر،

آن دست که بر گردن تو نیست حمایل

۴

پرورده خون دل و سرچشمه چشم است

سرو تو که با سرکشی آمد متمایل

۵

ای دوست تویی از من و من از تو دریغا

کاغیار میان من و تو آمده حایل

۶

تا خاک شود پیکر و آنگه بردش باد،

هرگز نشود از دل ما مهر تو زایل

۷

آن نقطه موهوم که گویند دهانش،

هیچ است و عجب این که کند حل مسایل

۸

تا سوخت مرا آتش عشق تو دل و جان

از آب بصر یکسره شستیم رسایل

۹

بر زلف تو تنهاست نه مایل دل افسر،

بسیار دل این سلسله را آمده مایل

تصاویر و صوت

نظرات