افسر کرمانی

افسر کرمانی

شمارهٔ ۱۴۲

۱

من که سودا زده روی توام

بسته سلسله موی توام

۲

من که خود بلبل هر گل نشوم

قمری قامت دلجوی توام

۳

هر شب از دست غمت جان سپرم

هر سحر زنده کند بوی توام

۴

همچو برقی که به خرمن گذرد

سوخت سر تا به قدم خوی توام

۵

روز و شب صحبت هر انجمن است

قصه روی تو و موی توام

۶

تیغ بر کشتن من آخته ای

بنده ساعد و بازوی توام

۷

هر کسی سوی کسی دیده برد

من همه دیده و دل سوی توام

۸

گر بود کوه احد پیکر من

همچو کاهی به ترازوی توام

۹

ای که از یک نگهم زنده کنی

کشته تیغ دو ابروی توام

۱۰

ای که با جنبش آن زلف دراز

صولجان داری و من گوی توام

۱۱

افسرا، فاش تر از این می گوی

که بود گلشن جان کوی توام

تصاویر و صوت

دیوان افسر کرمانی به کوشش عبدالرضا افسری کرمانی - عبدالرضا افسری کرمانی - تصویر ۶۲

نظرات