افسر کرمانی

افسر کرمانی

شمارهٔ ۱۴۸

۱

وقت آن است که از خانه به میخانه روم

مست و مخمور و پراکنده و دیوانه روم

۲

بر در بارگه پیر مغان مست و خراب

نروم، ور بروم عاقل و فرزانه روم

۳

در دلم هست که روزی به بر مفتی شهر

خرقه انداخته، با ساغر و پیمانه روم

۴

گو مکن شنعت ما، مغ بچه باده فروش

من نه آنم که ز میخانه به افسانه روم

۵

نوبهار است و چمن غیرت گلزار بهشت

ساقیا دور تو یک جام که مستانه روم

۶

بلبل زمزمه سنجم من و در محفل گل،

شمع سان سوزم و با حالت پروانه روم

۷

دیده ام حلقه زنجیر پری رویان را

که چو دیوانه سراسیمه به ویرانه روم

۸

یارب این طرفه حدیثی است که بر درگه دوست

آشنا آمده بودم من و بیگانه روم

تصاویر و صوت

دیوان افسر کرمانی به کوشش عبدالرضا افسری کرمانی - عبدالرضا افسری کرمانی - تصویر ۶۴

نظرات