
افسر کرمانی
شمارهٔ ۱۵۷
۱
با تو صنوبر خرام، کرده قیامت قیام
کرده قیامت قیام، با تو صنوبر خرام
۲
گر تو بریزی به جام، باده نباشد حرام
باده نباشد حرام، گر تو بریزی به جام
۳
ماه رخت را غلام، آمده خورشید چرخ
آمده خورشید چرخ، ماه رخت را غلام
۴
ولوله خاص و عام، زمزمه حسن توست
زمزمه حسن توست، ولوله خاص و عام
۵
بس که بود ازدحام، کوی تو چون محشر است
کوی تو چون محشر است، بس که بود ازدحام
۶
سرو خرامان به بام، جز تو نیامد دگر
جز تو نیامد دگر، سرو خرامان به بام
۷
گر تو ببندی به دام، مایه وارستگی است
مایه وارستگی است، گر تو ببندی به دام
۸
خون دل اندر به جام، افسر بیچاره راست
افسر بیچاره راست، خون دل اندر به جام
نظرات