
افسر کرمانی
شمارهٔ ۱۶۲
۱
ای چشمه خورشید تو، آسایش جانم
اندوه غمت، خوب تر از عیش جهانم
۲
جسمی که از او روح جدا گشته چسان است
ای راحت جان، بی تو من خسته چنانم
۳
در چشم بداندیش بود تیر تهمتن
تیر تو اگر بگذرد از پشت کمانم
۴
از حسرت آن موی میانی که تو داری
دریاب، که باریک تر از موی میانم
۵
از دیده ببارم همه دم خوشه مرجان
یاقوت لبت گر نشود قوت روانم
۶
در عشق تو هم بانگ جرس آمده افسر
ای وای، اگر نشنوی آوای فغانم
تصاویر و صوت

نظرات