افسر کرمانی

افسر کرمانی

شمارهٔ ۱۶۴

۱

تا عشق را قدم بسرکو نهاده ایم

از کوی عافیت قدم آن سو نهاده ایم

۲

آرام و تاب در پر عنقا سپرده ایم

صبر و سکون به سایه آهو نهاده ایم

۳

پابست زلف سلسله مویی شدیم ما

واینک بپای سلسله ز آن مو نهاده ایم

۴

گامی نرفته ایم نکو در تمام عمر

این گام اول است که نیکو نهاده ایم

۵

بر یاد دوست، شب همه شب تا سحرگهان

شیدا صفت بنای هیاهو نهاده ایم

۶

هر شب در آرزوی دو مرجان لعل او

بر کهربا، دو رشته لؤلؤ نهاده ایم

۷

با نقد مهر دوست که چون زر خالص است

ما سنگ ناقصی به ترازو نهاده ایم

۸

ما بلبلان نغمه سرا، مهر خاموشی

بر لب از آن دو لعل سخنگو نهاده ایم

۹

بگذر شبی به کلبه عشاق و از غمش

سرها ببین که بر سر زانو نهاده ایم

۱۰

با داغ او خوشیم که آخر بیادگار

نقشی به دل از آن رخ دلجو نهاده ایم

تصاویر و صوت

دیوان افسر کرمانی به کوشش عبدالرضا افسری کرمانی - عبدالرضا افسری کرمانی - تصویر ۶۶

نظرات