افسر کرمانی

افسر کرمانی

شمارهٔ ۱۷۰

۱

اگر سری است با گلت، به عارض نگار بین

وگر هواست سنبلت، شکنج زلف یار بین

۲

مخواه نوبهار را، مجو بنفشه زار را

ز طره آن نگار را، بنفشه در کنار بین

۳

چه طرف باشد از گلت، چه آرزو به سنبلت

ز روی یار محفلت، فریب نوبهار بین

۴

به عارضش عرق نگر، ستاره بر شفق نگر

گهر به گل ورق نگر، به مه در استوار بین

۵

الا که می برد دلت، به سوی سبزه و گلت

ز بوستان چه حاصلت، به بوستان عذار بین

۶

به کوه لاله زارها، به دشت سبزه کارها

بهر چمن بهارها، از او به یادگار بین

۷

گلی نگر بهشت رو، بهارکی بنفشه مو

فراز سرو قد او، گل و بنفشه یار بین

۸

ز طلعتش بهار جو، ز طرّه اش تتار جو

ز قامتش عرار جو،‌به نرگسش خمار بین

۹

مگو که نوبهار شد، زمین بنفشه زار شد

اگر جهان نگار شد، تو طلعت نگار بین

۱۰

فسون و ناز و غمزه اش، دلال و غنج و عشوه اش

تعلل و کرشمه اش فزون و بیشمار بین

۱۱

ز جعد تابدار او، ز خط مشکبار او،

فراز لاله زار او، دمیده سبزه زار بین

۱۲

بجوی طرفه یارکی، بتی سمن عذارکی

بهشت وش نگارکی، وز آن به دل قرار بین

تصاویر و صوت

نظرات