
افسر کرمانی
شمارهٔ ۱۷۳
۱
ای ذره های کوی تو خورشید منظران
با طرّه تو جان و دل خلق توامان
۲
صد بار بیش سوخته دلهای چون کباب
تا داده آب چشمه تیغت به تشنگان
۳
خورشید کی به ذره حسن تو می رسد
کی پر زند به عرصه سیمرغ ماکیان
۴
آن زلف حلقه حلقه، به رخساره ات نقاب
یا ضیمران به نسترنت هست سایه بان
۵
کردیم وصف ماه، که آیینه دار توست
ای آفتاب روی به از مهر آسمان
۶
از فتنه های چشم تو، ای ترک جنگجوی
آورده ام به خطه ی دارالامان، امان
نظرات