افسر کرمانی

افسر کرمانی

شمارهٔ ۱۷۴

۱

باورم نیست که باشد چمنی بهتر از این

یا بروید ز چمن، نسترنی بهتر از این

۲

نتوان گفت تنی را، به از این پیرهن است

یا که در پیرهنی، رفته تنی بهتر از این

۳

از چه پوشی به حریری که بود حلّه حور

این بدن را که سزد پیرهنی بهتر از این

۴

گشت معلوم من از دور سخن گفتن تو

که نپرورده سخن را دهنی بهتر از این

۵

وعده قتل به من می دهی و بوسه به غیر

می توان گفت به ما هم سخنی بهتر از این

۶

ساحت باغ رخت را خم آن زلف گرفت

در چمن پر نگشاید، زغنی بهتر از این

۷

کنده ام بهر تو قصری به دل از تیشه غم

قصر شیرین نکند کوه کنی بهتر از این

۸

چین گیسوی تو شد، مسکن جان افسر

یافت در چین نتوان، کس وطنی بهتر از این

تصاویر و صوت

نظرات