
افسر کرمانی
شمارهٔ ۱۷۵
۱
خوب دیدیم و نباشد نظری بهتر از این
پدری نیست که آرد پسری بهتر از این
۲
گرچه من میوه فرو ریزم و او سنگ زند
نیست بر نخل وجودم ثمری بهتر از این
۳
سوزد ار بال و پرم، زآتش هجرش شادم
در گلستان نزدم، بال و پری بهتر از این
۴
دل دیوانه که سر در قدم عشق تو بست
نیست در ملک جنون، تاجوری بهتر از این
۵
هیچ دانی که چرا پیش تو سوزم، چون شمع
طاقتم نیست که سوزد دگری بهتر از این
۶
روی بنما، ز پس زلف شبه گون که مرا،
در شب تیره نباشد قمری بهتر از این
۷
زر رخساره افسر نگر و سیم سرشک
که گدا را نبود سیم و زری بهتر از این
نظرات