
افسر کرمانی
شمارهٔ ۱۷۸
۱
ای صنم نازنین، ناز تو بر جان من
وِی بتِ مهرآفرین ، کفرِ تو ایمانِ من
۲
گر تو فرستیم زهر، ور تو پسندیم درد،
زهر تو تریاق دل، درد تو درمان من
۳
آتش لعلت که هست، آب حیات رقیب
چند فروزد شرر، بر دل بریان من
۴
مرغ دلم در نوا، فاخته سرو توست
شمع رخت در بهار، لاله نعمان من
۵
مایه تعمیر ماست تا بود از یمن عشق
گنج تولای تو، در دل ویران من
۶
خواه به تیرش بزن، خواه به تیغش بکش
این تن رنجور دل، و آن دل پژمان من
۷
افسر، اگر مدح دوست، گفت، خطا کرده است
مورِ ضعیفم من و او ست سلیمانِ من
تصاویر و صوت

نظرات
سیدمحمد جهانشاهی
سیدمحمد جهانشاهی