افسر کرمانی

افسر کرمانی

شمارهٔ ۱۸

۱

گلی کز اشک خونین، باغبان داده است آبش را

چه دشوار است دست غیر، اگر گیرد گلابش را

۲

اگر ملک دلم ویران شد از دست غمش شادم

که روزی می‌کند تعمیر، شه ملک خرابش را

۳

نمی آرد چرا در حلقه چشم من آن مه پا

به صد عجز و نیاز،‌ آن گه که می بوسم رکابش را

۴

ز لعل لب اگر بخشد شرابم ساقی گل رخ،

من خونین رخ از لخت جگر آرم کبابش را

۵

بجز خون دل عاشق نبد در ساغر ساقی

ز من باور کن ای افسر، که نوشیدم شرابش را

تصاویر و صوت

نظرات