افسر کرمانی

افسر کرمانی

شمارهٔ ۱۹۳

۱

داری ز چمن گر هوس حلقه دامی

ای مرغ دل ما، بنشین بر سر بامی

۲

ما را ز حرم راند اگر شیخ به تزویر

غم نیست که در دیر گرفتیم مقامی

۳

در دیر که زنّار شود رشته تسبیح

از ننگ مجو نام، اگر طالب نامی

۴

ساقی بده از ساغر لب، باده که ما را

هرگز نبود بهتر از این شرب مدامی

۵

چون من، که به هیچم بخرید و بفروشید

دیگر نبرد خواجه به بازار غلامی

۶

گر بر سر جنگی، چه کم از دادن دشنام

ور نوبت صلح آمده، بفرست پیامی

۷

بنشسته و برخاسته آشوب قیامت

از جلوه قدت به قعودی و قیامی

۸

هر مایه که در مدرسه اندوختم، افسر

در میکده دادم به بهای دو سه جامی

تصاویر و صوت

نظرات