افسر کرمانی

افسر کرمانی

شمارهٔ ۱۹۵

۱

هرجا که تو بنشینی، صد فتنه برانگیزی

هر فتنه شود هفتاد، هر لحظه که برخیزی

۲

کام دل هر عاقل، از لعل شکر خایی

دام ره هر دانا، با زلف دلاویزی

۳

از جلوه رخ بیضا، در هاله تو می پوشی

وز سبزه خط عنبر، بر لاله بیاویزی

۴

بر فرق سر خورشید، خاک سیه از غیرت

زآن کاکلِ مُشک افشان، ای ماه تو می بیزی

۵

از زلف عبیر آسا، در هاله قمر پوشی

وز طلعت چون بیضا، در لاله گهرریزی

۶

از لعل روان پرور، با معجز عیسایی

وز چشم ستم گستر، با فتنه چنگیزی

۷

در کوه غم عشقت، خوبان همه فرهادند

صد حیف که چون شیرین، هم صحبت پرویزی

۸

از خانه خود ای دوست، من رفتم و او آمد

وقت است فریدون وار، با حادثه بستیزی

۹

ای آن که دل ما شد، دیوانه زنجیرت

گیرم که پری زادی، از ما ز چه بگریزی

۱۰

ای آن که تو را باشد، رخساره چو آیینه

از آه دل افسر، تا چند نپرهیزی؟

تصاویر و صوت

دیوان افسر کرمانی به کوشش عبدالرضا افسری کرمانی - عبدالرضا افسری کرمانی - تصویر ۷۲

نظرات

user_image
سیدمحمد جهانشاهی
۱۴۰۳/۰۳/۰۴ - ۱۴:۴۴:۲۳
زآن کاکلِ مُشک افشان، ای ماه تو می بیزی