افسر کرمانی

افسر کرمانی

شمارهٔ ۱۹۸

۱

ای سرو چه، ای ماه که، ای شوخ کدامی؟

کاین گونه به رقص اندر و این سان بخرامی

۲

ماهت بِنَخوانم، ملکت می‌بِنَدانم

حیران همه زآنم که چه جنسی و چه نامی؟

۳

زلفیت به دوش اندر و خالی به بناگوش

دل صید تو بادا، که بدین دانه و دامی

۴

ماه فلکی رخ ننماید دگر از بام

بیند چو بدین جلوه تو مه‌پاره به بامی

۵

هرسو نگری چند به دیدار مه نو

مه را چه کنی، ای که به رخ بدر تمامی؟

۶

خلقی همه شیدایی روی تو در این شهر

خود غایله خاص و یا فتنه عامی

۷

بنشین، بنشان، ای مه و برخیز و برانگیز

فتنه ز نشستی و قیامت ز قیامی

۸

افسر به تو مشتاق و تو زو یکسره فارغ

او با همه ناکامی و تو با همه کامی

تصاویر و صوت

نظرات