افسر کرمانی

افسر کرمانی

شمارهٔ ۱۹۹

۱

گفتم قرین به روحی و با جان مقابلی

وه، وه که نیست قابل وزین بیش قابلی

۲

مهرت مرا نمود بدل جای و ای عجب

این مهر بین که جسته چنین مهر منزلی

۳

کشتیم تخم مهر و بجز دانه های اشک

ما را نماند هیچ از آن کشته حاصلی

۴

خواهی که رنجه گر نکند پنجه ای دلت

مپسند تا که رنجه کند پنجه ات دلی

۵

افسر که هجر روی تواش سهل می نمود

دی گفت زاین بتر به جهان نیست مشکلی

تصاویر و صوت

نظرات