
افسر کرمانی
شمارهٔ ۲
۱
ای لب لعل تو روح بخش مسیحا
وی به روان بخشی از مسیح معلاّ
۲
زهر به جام ار کنی، تو با همه تلخی
خوب تر آید مرا ز شهد مصفا
۳
خاک تو بر فرق، به که تاج به تارک
سر به سرای تو، به که پا به ثریا
۴
مهر به من بنگرد به دیده حسرت
گر به تو باشد مرا نگاه چو حربا
۵
رنج تو بر جان ما کم است و محقر
درد تو بر جان ما خوش است و مهنا
۶
صبح وصال تو، بامداد همایون
روز فراق تو، شام تیره یلدا
۷
از تو منور چراغ معنی هستی
وز تو مصوّر وجود صورت اشیا
۸
دامن جاهت ز شرح و وصف منزه
پایه ذاتت ز چون و چند مبرّا
۹
افسر و مدحت، زهی بزرگ جسارت
پشه و آنگاه، لاف عرصه عنقا
تصاویر و صوت

نظرات