افسر کرمانی

افسر کرمانی

شمارهٔ ۲۰

۱

عشق برتافت چنان صبر و شکیبایی را

که به خود ره ندهم عزم و توانایی را

۲

فارغ از خون جگر، مردم چشمم نشود

میل صحرا نبود مردم دریایی را

۳

شمع روی تو گذشت از برمن در شب تار

برد، از دیده من قوت بینایی را

۴

راستی، سرو از آن در چمن آزاد آمد،

که ز قد تو بیاموخت دلارایی را

۵

جور بیگانه برم یا ستم بار فراق؟

غم جانانه خورم یا غم رسوایی را؟

۶

لذت عشق ندید آن دل سنگین که نبرد،

زحمت عاشقی و غصه تنهایی را

۷

افسرا، با غم دلدار جفاجوی، بنه

شیوه خویش پرستی و تن آسایی را

تصاویر و صوت

دیوان افسر کرمانی به کوشش عبدالرضا افسری کرمانی - عبدالرضا افسری کرمانی - تصویر ۳۲

نظرات