افسر کرمانی

افسر کرمانی

شمارهٔ ۲۴

۱

تا گریزد طرب از کلبه ویرانه ما،

آسمان سنگ غم افکنده به پیمانه ما

۲

بس که از دیده و دل، گشت روان آتش و آب،

رود جیحون شد و آتشکده کاشانه ما

۳

مگرش خاصیت لعل مسیحاست، که باز،

مرده را زنده کند نغمه مستانه ما

۴

آنقدر دور ز آبادی عقل است که هیچ،

دل دیوانه نداند ره ویرانه ما

۵

سبحه زنّار کند افسر، از آن رو که به دیر،

رهن یک جرعه بود سبحه صد دانه ما

تصاویر و صوت

نظرات