
افسر کرمانی
شمارهٔ ۲۸
۱
ای آفتاب از مه رویت در التهاب
آیینه تو ساخته، خاکستر آفتاب
۲
ما بی حجاب، روی تو دیدیم و عاشقیم
اندر میان ما و تو، کی سد شود، حجاب
۳
اندر خمار تیره دلی چند سر کنم
ساغر به کف بگیر و برافکن ز رخ نقاب
۴
دیوانه آن که نیستش اندر سرا، پری
دیوانه تر کسی که نبیند پری به خواب
۵
از شعله، شعله غم و از دجله، دجله اشک
سرتا به پا در آتش و پا تا به سر در آب
۶
ما، در هوای چشمه حیوان لعل دوست،
مانند تشنه ایم، که بفریبدش سراب
۷
خوش مجلسی است با غم جانانه، افسرا
خون دلم شراب و نوای دلم رباب
تصاویر و صوت

نظرات