افسر کرمانی

افسر کرمانی

شمارهٔ ۳۲

۱

آن کو به تو بخشید چنین لطف و صباحت

آموخت مرا شاعری و رسم فصاحت

۲

تا مردم چشمم صدف در تو بیند

چون‌ آدم آبی شده در غوص و سباحت

۳

هم چشمه خضری تو و هم جام سکندر

هم معدن حسنی تو هم کان ملاحت

۴

هم مایه جادویی و هم سایه اعجاز

هم آفت آرامی و هم فتنه راحت

۵

هم داروی دردی تو و هم محنت جان ها

هم مرهم زخمی تو و هم داغ جراحت

۶

بسیار دل ما هوس بوس تو را کرد

نشنید جواب از لب لعلت به صراحت

۷

با روی تو، کان جلوه ده صبح مصفاست

خورشید برون آمد و نشناخت قباحت

۸

افسر، مکش از رنج طلب پای به دامن

کاین خسرو ما، صاحب جود است و سماحت

تصاویر و صوت

دیوان افسر کرمانی به کوشش عبدالرضا افسری کرمانی - عبدالرضا افسری کرمانی - تصویر ۳۵

نظرات