
افسر کرمانی
شمارهٔ ۳۶
۱
ای که لبت کوثر و رویت بهشت
بی تو عذاب است مرا گشت کشت
۲
شور توام از سر و مهرت ز دل
می نشود گر بشود خاک خشت
۳
با تو مرا هرچه بود زشت، خوب
بی تو مرا هرچه بود خوب، زشت
۴
سیم و زر از بهر نثارت نکوست
مرد نبرد آن که بمُرد و بهشت
۵
بر رخ آن ماه به خطّ غبار
خامه صنعت غم افسر نوشت
نظرات