افسر کرمانی

افسر کرمانی

شمارهٔ ۴۱

۱

عید است و مرا در طلب باده شتاب است

خورشید مرا ساغر و یاقوت شراب است

۲

با بوسه لعلش نخورم باده گلگون،

کانجا که بود بوسه، بلی باده چو آب است

۳

با چشمه حیوان لبش کوثر و تسنیم

ما تشنه لبان را همه رخشنده سراب است

۴

ساقی تو گلابم چه زنی این همه بر رخ؟

ما را عرق آن گل رخسار، گلاب است

۵

آن خطه حسن است که تعمیر شد از یار

واین کشور عشق است که از جور خراب است

۶

ای پادشه حسن، که در کشور نازی،

دریاب، که دلجویی درویش ثواب است

۷

دلدار به نالیدن افسر ندهد گوش

این ناله عشق است نه طنبور و رباب است

تصاویر و صوت

دیوان افسر کرمانی به کوشش عبدالرضا افسری کرمانی - عبدالرضا افسری کرمانی - تصویر ۳۹

نظرات