افسر کرمانی

افسر کرمانی

شمارهٔ ۴۲

۱

شکر شده عالمی ز قندت

من بنده لعل نوشخندت

۲

تنها نه دلم به زلفت آویخت،

هر جا که دلی، اسیر بندت

۳

رخساره به آفتاب منمای

ترسم که از آن رسد گزندت

۴

دیگر چه زنی به تیغ تیزش

صیدی که فتاده در کمندت؟

۵

می خندی و خاطر دلم ریش،

ای من به فدای نوشخندت

۶

افسر، چو نی از شرار حرمان،

آن ماه بسوخت بند بندت

تصاویر و صوت

نظرات