
افسر کرمانی
شمارهٔ ۴۳
۱
ای چرخ زمین آستانت
خورشید، غلام پاسبانت
۲
سام آمده صیدی از کمندت
رستم شده زالی از کمانت
۳
کاووس ملازم رکابت
گرشاسب، پیاده عنانت
۴
کیخسرو، چون فراسیاب است
زنهاری تیغ ابروانت
۵
مانند کیان، شده کیومرث
حسرت کش جرعه لبانت
۶
از حسرت نیزه تو گودرز
غلطیده به خون چو کشتگانت
۷
از هیبت ناوکت، فرامرز
درّیده جگر چو دشمنانت
نظرات