افسر کرمانی

افسر کرمانی

شمارهٔ ۴۵

۱

گشتیم همه عالم و جای دگری نیست

دیدیم و ز سودای غمت خوبتری نیست

۲

تا شیفته سامان گذرد خاطرم ای دوست،

از زلف تو در خاطرم آشفته تری نیست

۳

سرتاسر نخجیرگه عشق مپندار،

کز ناوک مژگان تو خونین جگری نیست

۴

جانانه وبل جان منی زآن رخ و زآن لب

پنهان ز چه دارم، که جز اینم هنری نیست

۵

دارند به گلزار تو مرغان خوش آواز

پرواز، و دریغا که مرا بال و پری نیست

۶

دیدار رخت نیست مگر کار سکندر

کایینه گری شیوه هر بی بصری نیست

۷

در راه وفاداری آن سخت دل، افسر

جز خضر محبت دگرم راهبری نیست

تصاویر و صوت

نظرات