افسر کرمانی

افسر کرمانی

شمارهٔ ۵۱

۱

ما را هوای باده یاقوت‌فام توست

ساقی ببخش بوسه، که آن می به جام توست

۲

ما همچو سکه زر خالص گداختیم

دریاب ای که سکه خوبی به نام توست

۳

مرغ دلم، ز حلقه زلفت رها مباد

وارستگی مرا همه در چین دام توست

۴

خرسند خاطرم، شب هجران، که عنقریب،

دست نسیم صبح، به زلف چو شام توست

۵

تسنیم، جرعه ای ز لب روح پرورت

طوبی، حکایتی ز قد خوش خرام توست

۶

ما را نمی رسد هوس فیض بندگیت

کیوان کمینه چاکر و جوزا غلام توست

۷

گیتی همه به زیور حسنت منوّر است

خورشید کوکبی است که طالع ز بام توست

۸

ساقی ز من بگوی به آن ترک باده نوش،

افسر نمی‌خورد می، و مست مدام توست

تصاویر و صوت

نظرات