افسر کرمانی

افسر کرمانی

شمارهٔ ۶۵

۱

تا شدم شیفته زلف تو آرامم نیست

همچو آغاز غمت شادی انجامم نیست

۲

دلم آن گونه به دام تو هوس کرد که هیچ،

حلقه ای خوبتر از حلقه اندامم نیست

۳

من که در آتش سودای غمت پخته شدم،

هیچ در بوسه آن لب طمع خامم نیست

۴

هوس خلوت خاصت، به چه امید و چه حدّ

من که ره در گذر بارگه عامم نیست

۵

به دو زلفت، که شبی روز نکردم هرگز

که نه امروز از آن زلف دوتا شامم نیست

۶

ناله ام زار و دلم کاسه خون است، دگر

هوس مطرب و ساقی، طلب جامم نیست

۷

تیر مژگان تو، کام دل هر ناکام است

حیف، کان تیر نصیب دل ناکامم نیست

۸

با صبا، شرح پریشانی خود گویم از آنک،

سوی آن نافه گشا، زهره پیغامم نیست

۹

دست توفیق چو بگرفت عنانم، افسر

تو مپندار ، که یک آن سخنِ رامم نیست

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
سیدمحمد جهانشاهی
۱۴۰۳/۰۳/۲۱ - ۱۱:۰۴:۵۲
تو مپندار ، که یک آن سخنِ رامم نیست