افسر کرمانی

افسر کرمانی

شمارهٔ ۷۰

۱

آن که در بزم نه ساقی و نه جامی دارد

نیست بی عیش ولی عیش حرامی دارد

۲

آن که می، نوشد از آن لعل لب ساقی ما،

نوش بادش که عجب شرب مدامی دارد

۳

باد می آید و چون می زدگان عربده جوست

می نماید که ز معشوق پیامی دارد

۴

گو بهار است که از خانه به بستان نرود

هرکه در خانه چنین سرو خرامی دارد

۵

غیر در جوش و خروش آمد و ما خاموشیم

آتش عشق بتان پخته و خامی دارد

۶

زلف را حلقه کن و خال نمایان، که دگر

مرغ جانم هوس دانه و دامی دارد

۷

ای بسا بنده که شایسته فرمان نبود

خواجه آن نیست که در خانه غلامی دارد

۸

غیر اگر راه به پیرامن او برد چه غم،

خلوت خاص بتان شارع عامی دارد

۹

لطف دلدار بود شامل افسر، ورنه،

خصم بر کینه او سعی تمامی دارد

تصاویر و صوت

دیوان افسر کرمانی به کوشش عبدالرضا افسری کرمانی - عبدالرضا افسری کرمانی - تصویر ۴۷

نظرات