
افسر کرمانی
شمارهٔ ۷۴
۱
این نکویان که سهی قامت و سیمین بدنند
رفته در پیرهنی چون چمن یاسمنند
۲
بلبلانند که نالان گل سرخ بهار
دوستانند که دستان گل انجمنند
۳
زنده دل، هیچ نخوابیده که در فصل بهار،
مردگانند که آغشه خاک و کفنند
۴
در گلستان تو ای شکر شیرین حرکات
طوطیانند که خوش منطق و شکر شکنند
۵
چه نباتی تو، که تا در سخنم نام تو رفت
بلبلان شیفته منطق شیرین منند
۶
عاشقان رخ تو، با غم هجرت در باغ،
همچو افسر، همگی ساکن بیتالحزنند
نظرات