
افسر کرمانی
شمارهٔ ۸۱
۱
این خون عاشق است همانا به جام شد
ور نه به شرع پاک نبی، می حرام شد
۲
گو باش دور چرخ به کام رقیب ما،
ما را که دور ساقی مجلس به کام شد
۳
رسوای عشق را چه تفاوت نشاط و غم
گر نام خاص آمد و گر ننگ عام شد
۴
از پختگان عشق بپرس آتش فراق
ای آن که در خیال تو سودای خام شد
۵
ای باغبان صلای گلستان چه می زنی
این مرغ را که خانه به دیوار بام شد
۶
یابد چگونه لذت پرواز بوستان،
مرغی که آشیانه او کنج دام شد؟
تصاویر و صوت

نظرات