افسر کرمانی

افسر کرمانی

شمارهٔ ۸۲

۱

عاشق نتوان گفت که در بند نباشد

در بند گرفتاری، خرسند نباشد

۲

در عشق به مایی و منی یار نگردد

در بند خودی در غم دلبند نباشد

۳

تا چند فریبم دهی ای دوست که شکر،

شیرین بود آنجا که شکرخند نباشد

۴

در زلف پریشان تو دل ها همه جمعند

ما راست دلی شیفته، مپسند نباشد

۵

گفتی نکشد هیچ تنی پیکر الوند

ما را غم عشقت، کم از الوند نباشد

۶

با آن لب شیرین دو سه دشنام بیامیز

هرچند بود تلخ، کم از قند نباشد

۷

هرگز نبرم شکوه دلدار به اغیار

افسر، گله از یار خوشایند نباشد

تصاویر و صوت

نظرات