افسر کرمانی

افسر کرمانی

شمارهٔ ۹

۱

از دیده چکد قطره خون جگر ما

خون جگر آویزه چشمان تر ما

۲

عزم سفر کوی تو داریم و نباشد

جز لخت جگر توشه راه سفر ما

۳

ماییم همان نخل که در دامن اطفال،

با سنگ فرو ریخته باشد ثمر ما

۴

رمزی بود از آب حیات و دل ظلمت

در تیره شبان گر نگری چشم تر ما

۵

با آن که بلند است تو را کوکب مسعود،

اندیشه کن از شعله آه سحر ما

۶

این گونه که عشقم ز خودی خانه بپرداخت

روزی تو درآیی که نباشد اثر ما

۷

افسر، به حریم در آن دوست رسیدیم

بد خضر در این راه همی راهبر ما

تصاویر و صوت

دیوان افسر کرمانی به کوشش عبدالرضا افسری کرمانی - عبدالرضا افسری کرمانی - تصویر ۳۳

نظرات