
افسر کرمانی
شمارهٔ ۹۶
۱
مرا ز دست تو دانی، چها بسر گذرد
چها به من، ز تو ای شوخ سیمبر گذرد
۲
گذشت روز وصال تو و همی شادم
که شام هجر تواش، نیز بر اثر گذرد
۳
بجز دو سنبل مشکین فراز نخل قدت
که دیده مشک تر، از سرو کاشمر گذرد
۴
به شام هجر تو، بس شعله ها که زآه دلم
شهاب وار، ز خاور به باختر گذرد
نظرات