کوهی

کوهی

شمارهٔ ۱۱۸

۱

دل دهان در دهان او دارد

در دهان جان زبان او دارد

۲

فارغ آمد دلم ز فکر معاش

قوت روح لبان او دارد

۳

جانم اندر نماز پیوسته

سجده بر ابروان او دارد

۴

عقل و ادراک و هوش با کم برد

طره دلستان او دارد

۵

همچو موسی به باریکی

هر که فکر میان او دارد

۶

جوهر جان جمله ذرات

لعل شکر فشان او دارد

۷

پای کوهی ز آسمان بگذشت

سر چو بر آستان او دارد

تصاویر و صوت

نظرات