
کوهی
شمارهٔ ۱۲۳
۱
ماه رویت آفتاب است ای پسر
آفتاب مه نقاب است ای پسر
۲
عکس رخسار شما در جسم و جان
همچو خورشید در آبست ای پسر
۳
بر سر دریای چشمم تا ابد
هر دو عالم یک حباب است ای پسر
۴
دولت دیدار وصلت را ندید
هر کرا در دیده خوابست ای پسر
۵
چشم مست و لعل میگونت مدام
شاهد و شمع و شراب است ای پسر
۶
سر عشقت در دل ویران ما
همچو گنج اندر خرابست ای پسر
۷
تا گل روی تودیدم چشم و دل
شیشهای پرگلاب است ای پسر
۸
از صدای بلبل و قمری به باغ
در چمن چنگ و ربابست ای پسر
۹
طفل راه تو مرید عشق نیست
صد جهان گر شیخ و شابست ای پسر
۱۰
هست دریای وصالت بیکران
جمله عالم سراب است ای پسر
۱۱
کوهی درویش را یکبوسه بخش
چو نرخت صاحب نصابست ای پسر
نظرات