کوهی

کوهی

شمارهٔ ۱۳

۱

به یدین او سرشت چون گل ما

روح قدسی دمید در دل ما

۲

جسم و جان زنده شد از او دردم

باز دیدیم اوست قاتل ما

۳

برزخ جان نوشت طاعت و فسق

او است پیوسته حق و باطل ما

۴

در دل دل نشست و جان شد جان

دوست بگرفت جمله منزل ما

۵

کرد کل را چل صباح خمیر

چل ما شد یکی یکی چل ما

۶

ادب وعلم و معرفت آموخت

عشق بازی است عقل کامل ما

۷

یفعل الله ما یشاء چه گفت

هست الله اسم فاعل ما

۸

ما چو سایه فتاده در بر او

او چو خورشید درمقابل ما

۹

جمله عالم ز وی نظر داریم

گشته چشمانش سحر باطل ما

۱۰

دل در انگشت او است او در دل

وه ز تحصیل های حاصل ما

۱۱

در دو چشمم نشست می بینم

گفت انسان مباش غافل ما

تصاویر و صوت

دیوان باباکوهی - علی باباکوهی - تصویر ۱۶

نظرات