کوهی

کوهی

شمارهٔ ۱۳۱

۱

کلوخ جسم را در آب انداز

مکن مهمل بصد اشتاب انداز

۲

چو اسمعیل شوقر بان و سررا

به پیش تیغ آن قصاب انداز

۳

پس آنکه ذره سان جانی که داری

بر خورشید عالم تاب انداز

۴

بخور می از کف ده ساله طفلی

فغان در جان شیخ و شاب انداز

۵

نگارا تا ببوسم آن کف پای

چو مستان خویشرا در خواب انداز

۶

زخورشید رخت در جان کوهی

که آن نور است در مهتاب انداز

تصاویر و صوت

نظرات