
کوهی
شمارهٔ ۱۴۳
۱
آمد آن دلبر قلندر روش
فارغ از مصحف و عمامه وفش
۲
سوخت ادراک علم و فتوی را
بمی ارغوان چون آتش
۳
ساغری پرشراب احمد کرد
لب او گفت بی دهان در کش
۴
تا بدیدم جمال ساقی را
شدم از چشمهای او سرخوش
۵
دید ساقی که خورده شد جامی
گفت کوهی تو می کنی خوش خوش
تصاویر و صوت

نظرات