کوهی

کوهی

شمارهٔ ۱۵۰

۱

از حجب های تعین دل اگر یافت خلاص

در حرم عشق شود خاص الخاص

۲

ذره وصلش بکف آور که جهان پرتو او است

جان که در بحر دل و دیده خود شد غواص

۳

پیش خورشید جمالش که همه پرتو اوست

بهوایش همه ذرات ز جان شد رقاص

۴

همه راکشت به تیغ مژه آن ترک چکل

هیچکس را ندهد آن بت قتال قصاص

۵

نص حکمت بود اندر دل آدم ای جان

نام خود را به نگین مهر کند آن قصاص

۶

اشک کوهی زر سرخ است روان بر رخ زرد

قلب اگر بود ز اول به مثل همچو رصاص

تصاویر و صوت

نظرات