
کوهی
شمارهٔ ۱۶۰
۱
ما چو داریم بسرو قد دلدار طمع
بلبل از حضرت ما کرد بگلزار طمع
۲
دل هر ذره که داریم بصد دلبازی
دارد از طلعت خورشید تو انوار طمع
۳
من دیوانه بیدل که ندارم زر و سیم
کرده ام از لب جان بخش تو صد بار طمع
۴
زاهد اندر هوس لعل لب میگونت
کرده از صومعه ها باده خمار طمع
۵
تا کند کحل بصر مردمک دیده ما
کرد از خاک رهت چشم گهربار طمع
۶
یار ماخنده کند با رخ مه تا شب و روز
دارد از عاشق خود دیده خونبار طمع
۷
گر کسی راز کرم های تو چشم طمع است
داشت کوهی ز عطاهای تو صد بار طمع
تصاویر و صوت

نظرات