
کوهی
شمارهٔ ۱۶۴
۱
دوش بخواب دیده ام حضرت شحنة النجف
گفت بدان تو نفس خود تا برسی بمن عرف
۲
شمع صفت بسوختی شب همه شب برای حق
بهر چه کرده ای بگو عمر شریف خود تلف
۳
هست غذای روح تو ذکر خدا میان جان
چون حیوان چه می دوی درپی خوردن علف
۴
ایمن اگر شود دلت از سگ نفس بدسیر
لطف خدا بگویدت پیش بیا و لاتخف
۵
کوهی خسته دل چو شد خام لباس در طلب
از رخ آفتاب جان چون که رسید بر تو تف
نظرات