کوهی

کوهی

شمارهٔ ۱۷۲

۱

روحم از عالم امر است و تن از عالم حق

جان ز لاهوت بود جسم ز ناسوت الحق

۲

نکند درک حدیث من مجنون عاقل

زانکه باشد سخن سر معانی مطلق

۳

جان چو نوح است ز طوفان بدن گریه کنان

هست در بحر حقیقت دل پرخون زورق

۴

همه ذرات چو منصور اناالحق گویند

گرچه حلاج تو از گوش برآری زیبق

۵

چون ترا معرفت علم نظر کشف نشد

ماند در علم نظر عقل تو جاهل احمق

۶

در طریق نبوی سر حقیقت دریاب

نیست جز شرع نبی خانه دل را رونق

۷

حکمت حضرت حق بین که جهانرا یکسر

کرد قایم به قضا منشی جانشان به نسق

۸

باش در بحر وصال ازلی و ابدی

همچو کوهی ز وجود دو جهان مستغرق

تصاویر و صوت

دیوان باباکوهی - علی باباکوهی - تصویر ۹۵

نظرات