
کوهی
شمارهٔ ۱۷۶
۱
نظر دارد بسوی ما شه عیار تنها یک
نمود از هر طرف روئی بصد اظهار تنها یک
۲
بروز او آفتاب است و بشب چونماه میتابد
همه ذرات می بینند او رخسار تنها یک
۳
حدیث ما سوالله را نمی گوید بدرویشان
همه توحید میگویند آن رخسار تنها یک
۴
شدیم از باده لعلش همه مست از می وحدت
ز لب می میدهد جانرا بت عیار تنها یک
۵
درون خانه دل را صفا ده گوش جان بگشای
انا الحق میزند پیدا درو دیوار تنها یک
۶
ندارد دیده او طاقت که بیند روی نیکو را
ز یک یک ذره می بینیم و او دیدار تنها یک
۷
ز کهف دل برون رفتن نمی شاید نشین کوهی
تو را در غار دل چون هست یار غار تنها یک
نظرات