
کوهی
شمارهٔ ۱۷۸
۱
روح اگر از چاه تن افتاد بر اوج فلک
رحم کرد ایزد بر او گفتند الله معک
۲
هیچ نقصان نیست یوسف را ز چه دانسته ایم
سالمش آرد برون چون یونس از بطن سمک
۳
هم برنگ خود برآرد صبغت الله عاقبت
شد نمک هر چیز می افتد بدریای نمک
۴
جز وجود حق عدم باشد یقین دانسته ام
در تعین عارفان هرگز نباشد هیچ شک
۵
همچو زر بگداز ز آتش زانکه در بازار عشق
کوهیا صراف دارد در نظر سنگ محک
نظرات