کوهی

کوهی

شمارهٔ ۱۷۹

۱

آتش و آبست و لعل و سیم و زر در جان سنگ

جوهری بشناسد ایدل گوهر پنهان سنگ

۲

سنگ چون در فطرت خود قابل دیدار بود

نقد جان را بر محک زد این بود بنیان سنگ

۳

خانه ی دارد خدا از سنگ بر روی زمین

حاجیان گردند هر عیدی از آن مهمان سنگ

۴

قاف و القرآن مراد از کوه مرا دوست را

هست عالم کوهیا چون کاسه ی بر خوان سنگ

۵

آتشی دارد دل سنگ از محبت در نهاد

داغ دارد لاله بر جان از دل بریان سنگ

۶

بر معادن دست یابد زر سرخ آرد بدست

هر که چونکوهی نشیند معتکف درکان سنگ

تصاویر و صوت

نظرات