
کوهی
شمارهٔ ۱۸۹
۱
ترک سودای دین و دنیا کن
بعد از آن وصل حق تمنا کن
۲
وجه باقی به بین و باقی شو
حسن ما را به ما تماشا کن
۳
چونگذشتی زهر چه غیر خداست
گویدت حق که روی با ما کن
۴
دوجهان قطره محیط خداست
قطره ها را محیط دریا کن
۵
بی جهت هر طرف که دیدی اوست
بگذر از زیر و ترک دریا کن
۶
چون تبرا کنی ز روح و ز نفس
به جناب خدا تولا کن
۷
چشم حق بین طلب ز حضرت حق
دیده ها را بدوست بینا کن
۸
این زبانیکه هست در دهنت
هم به ذکر حبیب گویا کن
۹
چشم دل بر گشا و درجان بین
دیده بر روی یار زیبا کن
۱۰
کوهیا چون شدی بمکتب عشق
همه اسرار شوق انشا کن
نظرات